عکس

هربار که لباسمو عوض میکنم از خودم عکس میندازم. برای هر رنگ هم گوشواره دارم که باهاش ست کنم. یواش یواش میشه یه عالمه عکس با رنگها و مدل های مختلف. فقط نباید کسی ببینتشون چون بعضی لباس هام ...!

با خودم میگم بالاخره منم یه روزی مامان بزرگ میشم. خوبه نوه هام ازم یادگاری داشته باشن. از طرفی همیشه که جوون نیستم و تناسب اندام ندارم. اولین نی نی که به دنیا بیاد کلی تغییر میکنم.. راستش وقتی این بازیگرها رو میبینم که پیر میشن و تغییر میکنن یه حس ترسی ته دلم میشینه. میدونم عوضش تجربه ها و عزیزانم بیشتر میشن ولی خوب ...


امشب

تنهام.گفت کار داره دیر میاد خونه.ساعت 9 شبه."با من بمان" تازه تموم شده.اومدم سر اینترنت.دلشوره ندارم.اضطراب ندارم فقط کمی ته دلم قنج میره...






سلام

سلام.من خانم نون هستم.حالا این نون اول اسمم هست یا فامیلیم یا حتی فامیلی همسرم فرقی نمی کنه.مهم اینه که من همیشه به نوشتن عادت داشتم.یه جورایی سبکم میکنه.وقتی حرفهای توی دلم رو به رشته تحریر در میارم آرامش میگیرم.حالا غریبه ای از اینجا رد بشه، بخونه یا نظر بده ایرادی نداره. شاید دوباره دوست پیدا کردم..

یه سالی از زندگی مشترکم می گذره.بد نیست.مثل همه زندگی ها هم قهر داشته هم آشتی.همسرمو خیلی دوست دارم.شاید زیادی.. برای همین روش تعصب دارم.یه جورایی زیادی حساسم.با خنده اش میخندم با ناراحتیش غم عالم تو دلم میشینه.بعضی وقتهام بهش گیر میدم.چرا دیر اومدی خونه؟ چرا موبایلت روی "سایلنت" هست؟ میدونم اعصاب خورد کن میشم اما بخاطر علاقه ایه که بهش دارم. تا جایی که حتی نمیتونم یه فیلم ایرانی درست حسابی ببینم.آخه فیلم های سینمایی این زمونه همه اش از خیانت حرف میزنه. بعد میره رو اعصابم.درست یه هفته ذهنمو درگیر میکنه.بهش شک ندارم اما بعضی وقتها این حساسیت و حسادت مورچه وار توی ذهنم میخزه..