سلام

سلام.من خانم نون هستم.حالا این نون اول اسمم هست یا فامیلیم یا حتی فامیلی همسرم فرقی نمی کنه.مهم اینه که من همیشه به نوشتن عادت داشتم.یه جورایی سبکم میکنه.وقتی حرفهای توی دلم رو به رشته تحریر در میارم آرامش میگیرم.حالا غریبه ای از اینجا رد بشه، بخونه یا نظر بده ایرادی نداره. شاید دوباره دوست پیدا کردم..

یه سالی از زندگی مشترکم می گذره.بد نیست.مثل همه زندگی ها هم قهر داشته هم آشتی.همسرمو خیلی دوست دارم.شاید زیادی.. برای همین روش تعصب دارم.یه جورایی زیادی حساسم.با خنده اش میخندم با ناراحتیش غم عالم تو دلم میشینه.بعضی وقتهام بهش گیر میدم.چرا دیر اومدی خونه؟ چرا موبایلت روی "سایلنت" هست؟ میدونم اعصاب خورد کن میشم اما بخاطر علاقه ایه که بهش دارم. تا جایی که حتی نمیتونم یه فیلم ایرانی درست حسابی ببینم.آخه فیلم های سینمایی این زمونه همه اش از خیانت حرف میزنه. بعد میره رو اعصابم.درست یه هفته ذهنمو درگیر میکنه.بهش شک ندارم اما بعضی وقتها این حساسیت و حسادت مورچه وار توی ذهنم میخزه..


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد